سکانس اول: شرکت

علارقم اینکه تا اخر این هفته دکتر بهم استراحت داده، مجبور بودم شنبه برم سر کار، با رنگ پریده، لباش خشک، چشمی که به زور باز میشد و گردنی که به زور میچرخید و صدایی که حالی برای حرف زدن نداشت.

شنبه گذشت و رسید به امروز. دو دو تا میکردم که چه خوب لااقل چهارتا شد حساب کتابام، خرسند از اقتصاد مقاومتی که این روزا به خرج دادم.

سکانس دوم: مطب جراح

رفتم دکتر، پانسمان رو باز کرد و راضی از هنری که به خرج داده بود گفت تموم شد، بپوش لباستو. رفتم جلوی آینه ای که تو اتاق بود، فقط به گردن سلاخی شده ام نگاه کردم، چشمام جمع شد و دلم هُری ریخت. از پشت اتاقک کوچیک اومدم جلوش ایستادم، نخواستم نشونش بدم، چون خودم دل نداشتم ببینم، گفت ببینم، از دور از فاصله یک متر و نیمی، نشونش دادم، دستاشو مشت کرد و چشماشو سریع بست، انگار دل اونم هُری ریخت. نشستم جلوی دکتر، گپ زدیم و نسخه نوشت، اولین داروخانه رفتم که بگیرم. قبض رو بهم داد یه نگاهی کردم و کارت کشیده شد، دو باره صفرهشو شمردم :|

سکانس سوم: ماشین

. میشه برنامه شام امشب رو کنسل کنیم

چرا

. :| (رسید پرداخت رو بهش نشون میدم)

  (دو باره و سه باره چک میکنه) حالا اشکالی نداره :)

. بغض، حتی جدول ضرب هم اشتباهه، دو دوتا برای من چارتا نشد.

 

پ ن:: سعی کنید مریض نشید :)) دارو خعلی گرونه

پن2::دو عدد پماد 540 هزارتومان فقط برای استعمال یک ماهم کافیه و قراره تا شش ماه هم تمدید بشه مرتب :|

باره ,هُری ریخت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود بازی برای رایانه هرمز موزیک | جدید ترین آهنگ های بندری تعمیر پکیج دیواری معرفی کالا فروشگاهی shayan13 اجناس فوق العاده مهسا چت ، چت مهسا وبلاگ خبری گروه مطالبات مردمی دورود