وای پسر ببین چند وقته من ننوشتم و چقد قلبی شدم که نگرانم شده بودین قربونتون برم آخه ???? بدجور درگیر روزمرگی شدم صبح تا غروب شرکت و دوندگی که پول در بیارم که روزایی که سرکار نمیرم اون پول رو بزنم به چیز گاو نه ببخشید که باهاش لباس و غذا بخرم و معاشرت کنم و سفر برم شبا هم یا با دوستای ویلان تر از خودم بیرونم یا با این بچه بیرونم که يادگاری از سفر ترکیه برش داشتم آوردمش البته نه که من آورده باشمش قبلا هم همینجا بود منتها جفتمون یجور دیگه برگشتیم تنها رفتیم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عرقیات 123963 لباس کار مرکز پاکسازی پوست صورت وبلاگ روستای صومعه علیا گیگا پیپرز- دانلود رایگان مقاله-اکانت دانشگاهی-یوزر و پسورد دانشگاهی وبلاگ ایتار زندگی به رنگ خدا