در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست شعلهور شد در و دیوار حرم، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است خون ما وجه سلوک است که سالک باقیست کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقیست شعلهور بود و به ققنوس، توسل میکرد تشنه لب بود و لب آب تحمل میکرد وسط معرکه غوغاست، جنون میرقصد مالک انگار که در برکه خون میرقصد شعلهور بود درِ خانه، لگد بر در خورد داغ، مالک ,شعلهور منبع
درباره این سایت