????روایت اسرای مفقود الاثر????

 ???? قسمت ۳۱۰: صحنه تراژدی مرگِ پسرم جلو چشمام ????

 داداشم از شدت شوق و هیجان انگار اصلا حرفهاشو نشنید و منو بسمت ماشین می‌کشید. من بهش گفتم داداش اجازه بده من با جیپ برم این مقرراته و ما باید احترام بذاریم و شما هم پشت سر ما حرکت کنید. وقتی دستم رو رها کرد و به ‌ سمت جیپ رفتم همه با حسرت از پشت نگاهمم می کردن، انگار که دوباره به اسیری می برنم.

مرگِ پسرم ,تراژدی مرگِ ,صحنه تراژدی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبر تعطیلی مدارس بک لینک و رپورتاژآگهی یک توسعه دهنده .Net تالار سرا|مرجع بهترین و بروز ترین تالارهای پذیرایی سنتی ها | مرجع موسیقی سنتی و اصیل ایرانی theodorejiursk32 paikka شلمین سبک زندگی پایش